آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

آیسای قشنگم در پایان6ماهگی(7ماهگی مبارکککککککککککککککککککککک)

سلام گل مامان.امروز شما وارد ماه 7 شدی قربون نفس کشیدنت برم بد اخلاق من که امروز کلا غر غر میکردی الانم باباجی داره می خوابونتت.ساعت1شبه داره بارون میاد...آیسا یه دوست داشتم دوران دبیرستان همیشه وقتی بارون می اومد با تسبیحش ذکر میگفت .میگفت هر وقت بارون میاد دعاها به اجابت میرسن عجب بارانی بر دنیا باریده امشب من هم برایت بهترینها را از خدا میخواهم.میخواهم همیشه شاد باشی عشق کوچولوی من...                                           &nb...
3 ارديبهشت 1392

این چند روزها

سلام عشق مامی الهی قربونت برم که اینقدر ماه شدی خانمم.این چند روزا اتفاقات خیلی خیلی خوبی افتاد اول اینکه شما غذا میخوری هزار ماشالا نفسم البته حریره بادوم از 1دونه بادوم شروع کردیم تا10دونه و امروز که روز11 شده 10 تا دونه رو نصف کردم5تا صبح 5دونه شب.قربونت برم که خیلی استقبال میکنی و بعد از این که تموم میشه جیغ میزنی یعنی میخوام و منم قاشقت رو میدم یهت و سر قاشق ژله ایه و شما میزاریش تو دهن کوچولوت و میکشیش به لثه هات سر قاشق با گرمای دهنت نازت عوض میشه و شما با تعجب نگاه میکنی که ااااااااااااااااااااااااااچرا این رنگی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربون دختر باهوشم نفس مامی چند شب پیشا رفتیم خونه خاله کیمیا ودندونی دانیال رو داد به شما و...
1 ارديبهشت 1392

اتفاقات جدید

سلام گل مامی دختر قشنگم الان 3 روزه که اومدیم خونمون تو سال جدید شما کارهای خیلی قشنگی انجام میدی فکر کنم که مرواریدهای قشنگت میخوان بیان بیرون چون پستونکتو با حرص میکشی وقتی دستمو میزارم رو اثه های نازت احساس میکنم متورم شده عمه طاهره میگفت لثه هات کرسی بسته یعنی میخواد دندون  درارهههههههههههههه.هوراااااااااااااااااااااااااااااا آخ جونمی ولی خیلی درد داره مامانی بمیره ایسالا یکی یکی و سالنم مرواریدهات بیرون میان دندون گیرتو که میزارم رو اثه هات کلی ذوق میکنی   کار دیگه ای که میکنی سینه خیز میری یعنی تازه این کار رو میکنی و خیلی هم دوست نداری به زور مثل ماهی پا میزنی ولی با دستات کار نمیکنی واسه همین خیلای جلو نمیری اما بر عکس ...
19 فروردين 1392

بازم نوروز1392 مبارکککک و 6 ماهگی ماهک من مبارککککککککککککک

سلام عشق کوچولوی من قربون نفسات برم عشقم 3فروردین شما وارد 6 ماهگی شدی عسلم فکر میکنم میخوای دندون در بیاری چون سر شیشه شیرتو محکم میزاری وسط لثه های قشنگت و محکم میکشی فدای مرواریدهای نازت بشم من.تازه گیها هم  وقتی تو بغلی محکم به عقب خودتو پرت میکنی مامان مهناز میگه میخواد گوگله بکنه قربون دست و پاهای کوچولوت برم. یه کار جالبه دیگه که میکنی جیغ های بلند میزنی مثل بچه گربه.گربه لوس من.حالا واست بگم از عید نوروز که از خونه خاله مریم رفتیم شیراز.وای از دختر عموهات و پسر عموهات .دختر عمه ها و پسر عمه ها.که شما فقط با دختر عمو جلیل باران جونی عکس گرفتی.حالاهم عکساتو با توضیح میزارم. عکس بابا محمد و آیسا آیسا و طاها جونی پسر خاله مر...
15 فروردين 1392

نوروز1392مبارک

سلااااااااااااااااااااااااام.عشق مامی عیدت مبارک امسال سال اولیه که شما سر سفره هفتسین هستید قربون حضور قشنگت برم که دایی جون میگه یه سین قشنگ به هفت سینمون اضافه شده مامان مهناز میگه پارسال این موقع ها تو شیمک مامای بودی همش میگفتم سال دیگه یه جوجه داریم حالا هستی و این خیلی قشنگه خدا رو شکر که هستم و عید رو با تو جشن میگیرم تمشک مامان.دایی جونی واسه امسال یه شعر جدید واست میخونه :داییشه دوسش داره داییشه دوسش داره... اول شرمنده که خیلی دیر وبتو نوشتم آخه نزدیک سال نو همش سرمون شلوغ بود ما دو هفته زودتر اومدیم همدان که پیش مامان مهناز باشیم عمه منیژه ما رو واسه سال نو دعوت کرد شمال و قرار شد که با مامان مهناز . دایی جونی و بابا محمد بریم شما...
4 فروردين 1392

اولین غلت

سلام عشق مامی الهی قربونت برم که اینقدر ماهی دیروز با آرمان جونی و آرتینا کوچولو رفتیم طبیعت ولی شما همش خواب بودی از اونجایی هم که باد می اومد من شما رئ تو پتو گذاشته بودم و بغلت کرد بودم که یه وقت باد به صورتت نخوره و جک و جونور هم یه وقت تو لباست نره قربون قد و بالات برم وقتی رسیدیم خونه شما تازه بیدار شدی شروع کردی بازی کردن که من متوجه شدم داری برمیگردی رو صورتت الهی قربونت برم کلی جیغ و زدم و شادی در وکردم باباجی میخواست درستت کنه ولی من نذاشتم گفتم بزار کارش رو به سرانجام برسونه همش هم تشویقت کردم با صدای بلند آیسا یه ذره دیگههههههههههههههههههههههه الهی قربونت برم اینجا داشتی به حالت غر زدن گیخخخخخخخخخخخخخخخ میگفتی یعنی من ...
12 اسفند 1391

واکسن 4ماهگی...5ماهگی مبارک سیب گلاب من

سلام عشق مامی.الهی قربونت برم شرمنده که دیر دارم مینویسم آخه هم اینکه سرما خورده بودی هم اینکه اومدیم ایلام وقت نداشتم.عشق کوچولوی من 2اسفند شما 4 ماهت تموم شدماه منو 5شنبه3اسفند من و مامان مهناز و باباجی بردیمت واکسن زدی الهی قربونت برم جمعه از همدان راه افتادیم مامان مهناز کلی گریه کرد الهی بمیرم کاش زودتر پیش هم باشیم تو راه اذیت شدی قربونت برم وقتی رسیدم چون تولد خاله زری بود با خاله ندا قرار گذاشتیم بریم خونشون که اتفاقا دعوتم شدیم هزارتا بوس واسه خاله زری جونم تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککک نفسم خیلی اذیت شدی کلی گریه کری از آخر هم من و خاله زری توی پتو تکونت دادیم و خوابت برد آخرش هم با پتوی آرمان اومدیم خونه همش واست کیسه ...
6 اسفند 1391

مسافرت 2 روزه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام عشق مامی.الهی قربونت برم که اینقدر ماه شدی.ببخشید که دیر نوشتم آخه سرمون شلوغ پلوغ بود واسه تعطیلات22بهمن قرارشد بریم همدان و2 روزه برگردیم که از شانسمون باباجی قرار شد واسه کارای دفاعش دوباره 30 بهمن بیاد همدان واسه همین ما موندیم و بابا علی تنهایی رفت ایلام.دخملی اگه بدونی وقتی رسیدیم مامان مهناز و دایی جونی واست چی کار کردن دلشون واست خیلی تنگ شده بود نفسم. مامان مهناز واست چند تیکه لباس خوشگل خریده شنبه شب کلی مهمون اومد خونه مامان مهناز آخه بنده خدا فکر میکرد ما یکشنبه میریم که نرفتیم و موندیم سیما جون واست کش مو خریده و عسل جون هم واست یه جفت کفش قشنگ با 2 تا گل سر ناز دستشون درد نکنه اینم عکس هدیه هات دستشون درد نکنه چه...
29 بهمن 1391

برای دخترم

سلام گل مامان .الهی قربونت برم که اینقدر خانوم شدی و ناز.صبحها با هم بیدار میشیم البته اگه شما بخوابی منم میخوابم چون یه بار زودتر از شما بیدار شدم صداتون تو خونه نبود.داشتم دیوونه میشدم قربون اون سروصدا کردنت برم که تو خونمون جارییه مثل هوا...اگه نباشه نمیتونم نفس بکشم میمیرم یه جورایی دم و بازدمی یعنی همون زندگی...آره جوجوی مامان صبح که باباجی میره سر کار ساعت 6 شما عادت کردی از رو تخت خودت میای رو دست من میخوابی بیدار که میشی میخندی و من به مامان مهناز تلفن میزنم که شما باهاش حرف بزنی قربون حرف زذدنت برم بعد صورتت رو میشورم و بی بیتو عوض میکنم میخوابونمت توی تشک بازیت و شروع میکنی به آواز خوندن منم صبحونه میخورم.قربونت برم یک کلمه دیگه که...
17 بهمن 1391