بازم نوروز1392 مبارکککک و 6 ماهگی ماهک من مبارککککککککککککک
سلام عشق کوچولوی من قربون نفسات برم عشقم 3فروردین شما وارد 6 ماهگی شدی عسلم فکر میکنم میخوای دندون در بیاری چون سر شیشه شیرتو محکم میزاری وسط لثه های قشنگت و محکم میکشی فدای مرواریدهای نازت بشم من.تازه گیها هم وقتی تو بغلی محکم به عقب خودتو پرت میکنی مامان مهناز میگه میخواد گوگله بکنه قربون دست و پاهای کوچولوت برم. یه کار جالبه دیگه که میکنی جیغ های بلند میزنی مثل بچه گربه.گربه لوس من.حالا واست بگم از عید نوروز که از خونه خاله مریم رفتیم شیراز.وای از دختر عموهات و پسر عموهات .دختر عمه ها و پسر عمه ها.که شما فقط با دختر عمو جلیل باران جونی عکس گرفتی.حالاهم عکساتو با توضیح میزارم.
عکس بابا محمد و آیسا
آیسا و طاها جونی پسر خاله مریم
آیسا در جاده ها(مارکوپولو)
آیسا تو بغل بابا محمد خسته از گشتو گذار
آیسا در جنگلهای سی سنگان
بعد از اینکه رسیدیم شیراز رفتیم خونه عامو بزرگی عمه طاهره خیلی ذوق دیدنتو داشت چون اصلا شما رو ندیده بودقبل از اینکه بریم خونه بی بی رفتیم و عمه طاهره رو سوپرایزش کردیم که کلی جیغ و داد کرد واسه شما.بعدش که عامو جلبل رو دیدی از ته دلت واسش با صدای بلند خندیدی عشقم بعد از خودم واسه اولین نفری که با صدای بلند خندیدی عامو جلیل بود .باباجی میگه به لحجه شیرازی بنویس عامو دخترم عامو صدا میزنه نه عمو .باشه عاموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
عکس باران جون وآیساجونی
الهی قربونتون برمدخترای خوشگل .مامانی همه میگن شما شبیه به کوچولوئیهای باران گلی هستی
خوب رسیدیم به جای بامزه ماجرا که رگ شیرازی شما گل کرده بود عشقم تصمیم گرفتیم شما رو به تخت جمشید ببریم از اولی که ما سوار ماشین شدیم شما خواب بودی تا آخرش که از تخت جمشید بیرون اومدیم دیگه باباجی ترسیده بود چون هر کاری میکردیم بیدار نمیشدی تازشم چند تا توریست هم شما رو دیدن کلی واست ذوق کردن هیگفتن هلوووووووووووووووووووووو هایییییییییییییییییی ولی چون شما خواب بودی رفتن
اینم عکسهای تخت جمشید یا بهتره بگم عکسهای خواب شما
آیسا جونی الان ساعت1شبه باید به شما برسم فعلا.بقیه عکسهاتو بعدا میزارم هزارتا بوس واسه دختر گلممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
عشق مامان شرمنده که اینقدر دیر اومدم
اینجا کنار چادر قشقایی هستیم
دختر نازم شیراز جاهای دیدنی زیادی داره ولی ما فرصت نداشتیم بریم اما باباجی حافظ هم شما رو برد که اونجا هم خواب بودی ولی با زحمت فراوان بیدار شدی خیلی هم خوشحال بودی آخه کلی جمعییت اونجا بود و شما ذوق میکردی
و زیارت شاهچراغ
عشق مامانی زیارتتون قبول باشه نفسم
تا12فروردین شیراز بودیم و واسه13 اومدیم همدان یک کمی اذیت شدی تو راه حق داری راه طولانی بود رسیدیم همدان زیاد شیر نمیخوردی واسه خستگی تو راه بود بردمت حمام حالت جا اومد
دوستت دارمممممممممممممممممممممممم اینم از عکسای 13
آیسا و دایی جونی و اینجا شما هواپیما شدی..................
الهی قربونت برم که وقتی هواپیما میشی کلی جیغ میزنی عاشقتم بوسسسسسسسسسسسسسس
ایشالا همیشه سالم باشی و سال خوبی رو داشته باشی دختر نازم