آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

اتاق آیسا جونی با کلی تاخیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

سلام دخمل گلم .الهی قربونت برم که تازه اتاقت روچیدیم .با مامان مهناز اومدیم ایلام.راستش خاله الهه هم نی نیش به دنیا اومد یه پسمل ناز مثل هستی جون اسمشم گذاشتن هیرسا حالا شما یه هم بازی ناناز داری هزارتا هورااااااااااااااااااااااااااا واسه خاطر هیرسا جونی آیسا جونم جدیدنایه صداهایی از خودت در میاری میگی اقققققققققققققققخخخخخخخخخخخخخ.یا آقووووووووووووووووووووووووو.میخندی ولی بی صدا مثل قهقه میخندی ولی صدا نداره تو تشک بازیت کلی ذوق میکنی یه زنبور وسطش وصله که باباجی اسمشو گذاشته حاج زنبور عسل کلی داستان واسش ساخته کلی نگاش میکنی و باهاش حرف میزنی اول فکر کردم چون بالای سرت وصله فقط اونو نگاه میکنی واسه همین جاشو با گل اینوری تشک عوض کردم ال...
11 بهمن 1391

مهمونی آیسا جونی

  سلام نفس مامی.به یمن قدمت و اینکه همه دوستامون دوست داشتند شما رو ببینن من و باباجی تصمیم گرفتیم واسه شما مهمونی بگیریم.از اونجایی که با شما نمیشد پذیرایی تو خونه کرد و خونمون هم خیلی بزرگ نبود که40 نفر رو جا بده واسه همین دوستان رو به رستوران دعوت کردیم.مهمونی همدان که به خاطر مریضی من کنسل شد اما خدا رو شکر مهمونی خیلی خوب برگزار شد خدا کنه به همه مهمونها خوش گذشته باشه.جای مامان مهناز و بابامحمد و دایی جون رضام خیلی خالی بود کاش اونا هم بودن با هم جشن میگرفتیم حیف...شما قبل از اینکه مهمونها بیان خواب بودی چند تا از عکسای مهمونی رو میزارم. قربون دخترم برم که میزبان بود قبل از اومدن مهمونها هنوز تو خونه ایم شکا آماده رفتنید ...
11 بهمن 1391

تمشک مامان

                                                           سلام تمشک کوچولوی من.الهی قربونت برم که اینقدر ماشالا روز به روز ناز تر و با مزه تر میشی خوشمزه ی مامان.هر روز بعد از ظهرها که میخوابی نیم ساعت قبل از اومدن باباجیت بیدار میشی تا باباجی از در میاد شروع میکنی اونقدر جیغ و داد میکنی واسش باباجی هم که دیگه نگو کلی باهات بازی میکنه اصلا خیلی لز شبها...
8 بهمن 1391

4ماهگی ماهک من

گل قشنگم امروز اولین روزیه که شما وارد 4 ماهگی شدی مبارکمون باشه.امروز داشتم ازت عکس میگرفتم یه دفعه بند دوربین رو گرفتی قربون اون دستای نازت برم که میاری جلو چشمات حالا هم که هر چی جلو چشمت میبینی میکشی نفس مامانی به خدا قربونت برم .تمام منی.همه ی من...هر چند شیر خودمو نمیخوری ولی از من نوشیدی و الان من از تو مینوشم.مزه ی تو مزه ی تمام خوشمزه های دنیاست وقتی میبوسمت سیر نمیشم بدتر دلم بیشتراز تو میخواهد.خدا همیشه واسه من نگهت داره عزیز دلم .تو دل منی.قلب من...دیشب بردیمت دکتر که قد و  وزنت کنه و شیر هم خیلی بد خوردی دیروز یعنی فقط گریه کردم و غصه خوردم.دکتر کلی خندید و گفت گل دخترتون همه چیزش نرمال و خوبه خدا رو شکر اینقدم بهش اجبار نک...
4 بهمن 1391

مهمونی و 4 ماهگیت مبارک عشق کوچولوی من

سلام نفس مامی دیروز چند تا از دوستات بعد از ظهر اومدن خونمون.از صبحش شما اصلا با مامان همکاری نکردی و نذاشتی به کارام برسم همش بغل میخواستی و تا میخوابیدی بیدار میشدی.خاله ندا که اومد دادمت بغلش و شما ساعت 1 خوابیدی.مهمونات اومدن و رفتن شما کلا خواب بودی تا ساعت 6 عصر.جات خالی خیلی خوش گذشت غزل کوچولو همش میخواست بیاد سراغ شما دستاتو بکشه شما رو تو اتاق خودم خوابوندمت رو تخت نمیدونستم اینقدر میخوابی که گفتم با اون همه سر و صدا بیدار میشی نی نی ها اومدن کنارت عکس گرفتن اما شما همش خواب بودی قربونت برم که وقتی بخوای بیدار نشی هیچ کی نمیتونه بیدارت کنه واما وقتی هم نخوای بخوابی هیچکی نمیتونه بخوابونتت. این غزل کوچولو که کنارت خوابوندم و عکس گ...
1 بهمن 1391

آرمانی خاله

آرمان جونی 6 ماه از من بزرگتره قراره جشن 8 ماهگی و3 ماهگی منو با هم بگیریم از عکساش توی وبم ماما  میزاره شیطووووووووووووووووووووووووووووون قربونت بره خاله که تو اینقدر ماهییییییییییییی ...
30 دی 1391

عکس اتاق آیسا

  مامانی ببخشید که به خوبی عکسای قبلی نیست چون شما گریه کردی نذاشتی  خوب تقصیر منه که اون عکسا رو پروندم اصلا نمیدونم کجا رفتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟هر جای کامی رو نگاه کردم اثری ازش نبود.حالا به هرحال اینم بی از هیچیه:)))))))))))))))))))))))))))))))   ...
30 دی 1391

هدیه کیان جونی

لوازم بهداشتی که کیان جونی از مالزی فرستاده مرسیییییییییییییییییییییی همراه با یه کارت قشنگ اینم عکس کیان جونی بوسسسسسسسسسسس واسه کیان جونی   ...
28 دی 1391