آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

واکسن 4ماهگی...5ماهگی مبارک سیب گلاب من

1391/12/6 15:48
نویسنده : مامانی
335 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامی.الهی قربونت برم شرمنده که دیر دارم مینویسم آخه هم اینکه سرما خورده بودی هم اینکه اومدیم ایلام وقت نداشتم.عشق کوچولوی من 2اسفند شما 4 ماهت تموم شدماه منو 5شنبه3اسفند من و مامان مهناز و باباجی بردیمت واکسن زدی الهی قربونت برم جمعه از همدان راه افتادیم مامان مهناز کلی گریه کرد الهی بمیرم کاش زودتر پیش هم باشیم تو راه اذیت شدی قربونت برم وقتی رسیدم چون تولد خاله زری بود با خاله ندا قرار گذاشتیم بریم خونشون که اتفاقا دعوتم شدیم هزارتا بوس واسه خاله زری جونم تولدت مبارککککککککککککککککککککککککککقلب قلب

نفسم خیلی اذیت شدی کلی گریه کری از آخر هم من و خاله زری توی پتو تکونت دادیم و خوابت برد آخرش هم با پتوی آرمان اومدیم خونه همش واست کیسه آب گرمتو میزارم فکر کنم بهونه مامان مهنازو میکنی چون آروم و قرار نداری الان که دارم واست مینویسم تازه 1ساعتیه خوابیدی یعنی خوب خوابیدی تازه امروز یک کم عادت کردی وآروم شدی دیشب همش بغل باباجی بودی .باباجی خوابوندت 3 بار خوابوندت بیدار شدی ساعت11خوابیدی.خیلی دوستت داریم راستی آرتینا گوشاشو گوشواره انداخته خاله ریحانه به منم میگه آیسا رو ببریم واسه گوشش ولی میترسم دلم نمیاد الهی قربون اون قرتی بازیات برم حالا تا ببینم شایدم آخر هفته  با باباجی بردیمت عشقم.الان کنارمی مثل ماه آروم خوابیدی دستاتم باز کردی جونمیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی.آیسا وقتی تو شکمم بودی تو از من مینوشیدی از من،با من حالا من ازتو مینوشم جونمی.تمتم من عاشقتم قلب

آیسا و باباجی همدان

الهی قربونت برم که شیشه شیرتو خودت میگری دستت اینطوری فداااااااااااااااااااااات

 جوجه 5ماهه من الهی قربونت برم دختر نازم 5 ماهگیت مبارککککککککککککککک

نفس مامی اینجا تازه واکسن زدی وقتی خانم تو بهداشت اومد واست قطره رو ریخت تو دهنت شما گفتی گییییییییییییییخ به حالت اعتراض گیخ رو وقتی ناراحت هم باشی میگی قربونت برم باباجی پاتانتو گرفت.عشق من داری بیدار میشی هزارتا بوس جونمممممممممممممممممممم اومدم ............

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله الهه
7 اسفند 91 18:21
عزیزدلم 5ماهگیت مبارک گلم هزارماشاا...روزبروزخانم ترمیشی انشا...صدسالگیت روجشن بگیرید. قوربون لپات بشم عزیزم. جیگرم دست مامانی درد نکنه این عکسای نازنازی رو ازت میگیره ماکه نمی تونیم زود زود همدیگررو ببینیم حداقل باعکسای نازت دلخوشیم از دور روی ماهت رو هزار بار میبوسم.عسل خاله


سلام مرسی خاله جونی هزارتا بوس واسه هیربد و هستی جون
مامی آرمان (خاله زری )
8 اسفند 91 23:36
سلام جوجوی خاله نفس خانوم اون شب مامان و خاله ندا زحمت کشیده بودن و اومده بودن خونمون خیلی خوش گذشت حیف که شما زیاد حالتون خوب نبود . ولی کلا خیلی قرتی شدی خانوم خوشگله ایشالله که همیشه سالم و تندرست باشی و همین طوری یکی یکی ماه ها و سال ها رو پیش رو بزاری و خوشحال و شاد ی باش خاله جونم . بوس بوس فدات بشم که خیلی نازی خاله جونم راستی نمیدونم این بابا جونت چرا چند باریه که آرمانی ما رو میندازه زمین خلاصه حواست باشه به بابایی یه تذکری بده خاله جونم

خاله جونی نمیدونم چرا باباجی فکر میکنه آرمانی میتونه راه بره که البته الان ماشالا راه میره دیگه به منم خوش گذشت بوس بوس