نوروز1392مبارک
سلااااااااااااااااااااااااام.عشق مامی عیدت مبارک امسال سال اولیه که شما سر سفره هفتسین هستید قربون حضور قشنگت برم که دایی جون میگه یه سین قشنگ به هفت سینمون اضافه شده مامان مهناز میگه پارسال این موقع ها تو شیمک مامای بودی همش میگفتم سال دیگه یه جوجه داریم حالا هستی و این خیلی قشنگه خدا رو شکر که هستم و عید رو با تو جشن میگیرم تمشک مامان.دایی جونی واسه امسال یه شعر جدید واست میخونه :داییشه دوسش داره داییشه دوسش داره...اول شرمنده که خیلی دیر وبتو نوشتم آخه نزدیک سال نو همش سرمون شلوغ بود ما دو هفته زودتر اومدیم همدان که پیش مامان مهناز باشیم عمه منیژه ما رو واسه سال نو دعوت کرد شمال و قرار شد که با مامان مهناز . دایی جونی و بابا محمد بریم شمال سه شنبه 29/12/1391 رفتیم شمال سی سنگان.لحظه سا ل تحویل رو با عمه ها بودیم که خیلی خوش گذشت از عکسها واست میزارم الان جمعه 2/1/1392 ما تهران خونه خاله مریم هستیم صبح اومدیم اینجا که فردا به امید خدا بریم شیراز که عمه جونی ها و عمو جونی ها و بی بی خیلی دلشون تنگ شده و هی زنگ میزنن که زودی بیاین ما آیسا رو میخوایم.راستی گلم توی سال جدید شما ریزش مو پیدا کردی و موهات داره میریزه که عمه طاهره همش واسه موهای شما غش و ضعف میرفت ولی حیف که موهات داره کم میشه گلم.راستی سالگرد عقد مامان و بابا هم 23 اسفند 1391 بود و من و بابایی خیلی خوشحالیم که ثمره ازدواجمون دخمل نازی مثل شماست من و باباجی عاشقتیم نفسم... آخ گلم الان از دست این طاها دارم دیوونه میشم از بس میگه طاها طاها یعنی عکس منم بزار...
من و باباجی به خاطر شما هستیم و بودنمون رو کنار هم همیشه جشن میگیریم و عاشقونه کنار هم میمونیم و شما رو با عشق بزرگ میکنیم تا شما هم با عشق زندگی کنی دوستت داریم
آیسا سین هشتم سفره هت سین قربونت برم سیب گلاب
لحظه سال تحویل آیسا خوابهههههههههههههههههههههههههه
آیسا و دایی جونی بعد از تحویل سال شهرک ویلایی مهتاب سی سنگان
قربون اون قد و بالات برم جوجوووووووووووووووووووووووووووو
بابا محمد و آیسا
کنار دریا ولی شما تو ماشین بودی چون هوا سرد بود و نمیشد بیای بیرون
آیسا خونه خاله مریمیم صداش در اومده میگه بسهههههههههههههه بقیه عکسها رو بعدا میزارم نفسم عیدت مبارکککککککککککککککککککککککک
ایشالا سال خوبی واسه شما و همه فسقلی ها باشه