عاشقانه های مادرانه...
تنهاییم را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست... سلام میکنم چون سلام یکی از نامهای خداست وتو تکه ای از وجود خدایی که به من هدیه شدی... فرشته کوچولوی مامان سلام...هر چند وقت یک بار سراغ پستهای قبلی میرم و روزهای اول تولدت... و آه می کشم و شکر می کنم که هنوز هستم و تو را در آغوش می کشم... عشق دوست داشتنی من از روزهای اول تولدت چیز زیادی تو ذهنم نیست به جز درد... هنوز هم نمی دانم که وقتی می گویند بعد از تولد دل،غصه دار نبودن فرشته ی درونش می شود یعنی چه؟؟ که دل غصه می خورد و دلتنگی می کند... یادم نیست...هنوز هم یادم نیست چه طعمی داشت و چه احساسی که شیره ی جانم را می نو شیدی ...یادم نیست...و باز هم خدای بزرگم شکر ...شکر... عزیز لحظاتم این...
نویسنده :
مامانی
13:40