سومین مروارید عشق کوچولوی من و تولد باباجی
سلام عشق مامی بازم به خاطر تاخیرم شرمنده که شما اونقدر شیطون شدی که نمیذاری من به کارای روزمره برسم چه برسه به وبلاگ نویسی ...شبه هم تا ساعت 2 بیداری و بازی میکنی من و بابا جی
عشق کوچولوی مامان سومین مروارید شما هم یه کوچولو اومده بیرون مبارکت باشه نفسم .بمیرم که کلی درد کشیدی تا این دندونای شما بیرون بزنه مامانی از غصه میمیره ...
دخترم تازه گیها روی زانوهات بلند میشی از لبه مبل میگیری یا اگه بابا جی دراز کشیده باشه میری رو سینه باباجی خودتو بلند میکنی
کاملا چهار دست و پایی میری ولی عقبیقربونت برم که زیر مبل ...اجاق گاز گیر می افتی...
راستی وقتی باباجی میاد خونه تند تند حرف میزنی...گیلا گیلا گیل اااا(با فتحه) و اده ده ده اده هه
کلا پایین پرده آشپزخونه رو کچل کردی تموم پرزاشو کندی
وسابلتو دوست داری به نی نی ها نمیدی تا یکی از اسباب بازیهاتو بر میدارن جیغ میزنی قربونت برم من که میدونی اسباب بازی های خودت کدوما هستند
هنوز هم دالی کردن رو دوست داری راستی سوار ماشین که میشیم کلا دوست داری پشت فرمون بشینی و فرمون رو میگیری و آواز میخونی باباجی یه بار هم جریمه شده
اتفاق دیگه اینکه 11 مرداد تولد باباجی بود و ما آرمان جونی و خاله ندا رو دعوت کردیم و جشن کوچولویی گرفتیم وشما هم دس دسی میکردی و آواز میخوندی و خیلی خوشحال بودی تازه شلیل هم خوردی که نصفه شب با شکم درد از خواب پریدی بمیره مامانی...
کلی کارای جالب انگیز میکنی که یادم نیست قربونت برم فردا هم داریم واسه عید فطر میریم همدان.عیدت هم پیش پیش مبارک دختر نازم...
من و عشقولانم باباجی
یادم رفت بگم که عاشق کتابی و روزی 30 بار یه کتاب رو واست میخونم و هر بار مشتاق تر از دفعه قبل گوش میدی و چشماتو با دستام حرکت میدی و خودت هم زیر لب یه چیزایی میگی...
بذار ببینم این چیه دست آرمان جونی
خوب مال من نیست ولی میخوامش ...بده
باباجی جونم تولدت مبارک ایشالا همیشه پیشم باشی و سالم باشی
یادم رفت بگم که صبح ها شما هم آب بازی میکنی هم ......قربونت برم عزیزم
کلا سوار تابت که میشی خوابت میبره
با تمام وجودم هر دوتاتون رو دوست دارم بابایی و دخملی ...
و مثل همیشه من و تو ، و باباجی تو قلب خداییم...