آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

27 ماهگی ماه کوچولو

سلام دختر قشنگم  روزهای زمستونیت قشنگ و دلچسب بابت  تاخیر پیش اومده شرمنده که خیلی دیر اومدم  میدونم و توی این مدت هر چیزی که به شما مربوط باشه رنگ و بوی جدیدی گرفته پس زندگی من و بابا هم رنگ بوی جدیدی گرفته چون همه زندگی من  و بابا شمایید... عشق کوچولوی من  باید بگم اونقدر شیرین زبونی میکنی که همش میگم کاش میشد دوربین روبگیرم دستم و فقط از لحظات شما  فیلم بگیرم دختر نازم  اونقدر بامزه کلمات رو ادا میکنی که باور کن اکثر مواقع بابا جی خودشو میزنه میگه نمیدونم آیسارو که بزنم چند تا شعر بلدی جوجه طلایی ،آقاپلیسه،توحوض خونه ما،و یه دختر دارم رو که کامل و البته تمام این شعرهارو کامل میخونی ...
4 بهمن 1393

تبریک تولد با تاخیر و کلی اتفاقات قشنگ

سلام فرشته کوچولوی مامان که الان دیگه یه خانم خوشگل شدی دوستت دارم و هزار بار تولدت رو تبریک میگم به خاطر تاخیر شرمنده که همش درگیر بودم تا همین الان البته ناگفته نمونه تو اون هففته یه بار پست گذاشتم  که سیو نشد و همش پرید... عشق کوچولوی مامان هزار بار شکر که هستم و بزرگ شدنت رو میبینم و هزاران بار شکر میکنم هر لحظه که خدا لیقت مادر شدن رو به من داد تا کنار تو حس خوب مادرانگی رو تجربه کنم بازم به خاطر بودنت شکر و ببخشید که دیر اومدم آخه: دایی جونی رو بالاخره زنش دادیم و کلی از این بابت خوشحالم و باز هم به درگاه خدا شکر میکنم که دایی جون متاهل شد پس یکی از علتهای دیر آپ کردنم همین بود بالاخره منم و یه داداش که همه کارها باخودم بود ...
20 آبان 1393

مِهر ماهت پُر از مهربانی ماه کوچکم

نه بهار با هیچ اردیبهشتی نه تابستان با هیچ شهریوری و نه زمستان با هیچ اسفندی... اندازه ی پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد...پاییز مهری داشت که بر دل هر خیابان می نشست... بهترین ها رو برات آرزو میکنم دخترم... ...
31 شهريور 1393

پایان خوشمزه ی تابستان

سلام عشق کوچولوی مامان 23 ماهگیت مبارک عشقم یعنی دو روز دیگه23 ماهه میشی خانم تا تولدت چیزی نمونده... آیسای مامان از12 شهریور اومدیم همدان و یه مسافرت توپ داشتیم به شمال با دایی و زندایی و عسل و علی رضا و مامان مهناز که خیلی بهمون خوششششششششششش گذشت و مهمتر اینکه به شما خیلی خوش گذشت لحظه اولی که وارد ویلا شدیم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم اونقدر ذوق کرده بودی و از این ور به اون ور میدویدی و جیغ میزدی و یه دفتر گرفته بودی دستت که مال عسلی بود و هی از همه میپرسیدی ای تیه ؟؟؟؟ای مال ایه؟؟؟وای الهی فدات بشم که کامل حرف میزنی و همش موجبات خوشحالی ما رو فراهم میکنی و اونقدر به دایی غلام و علی رضا وابسته شدی و هر دقیقه علی رضا مبردت دریا ... ...
31 شهريور 1393

لالازنبور

  لالا باد و لالا باد لالا شاپرکِ شاد لالا آب و لالا آب لالا آفتاب و مهتاب لا لا نور و لالا نور لالا وز وزِ زنبور لالا گُل ، لالا باغچه لالا مامان و بچه   و من و تو در قلب خداییم ...
9 شهريور 1393

خداحافظ پستونک...

  سلام عشق کوچولوی من... سلام دخترم که شب ها دیر میخوابی اصلا بَد میخوابی و خواب بعدازظهر تعطیله یا اگر هم خوابت بیاد و خیلی مقاومت میکنی و با جیغ و داد  میخوابی و هی میگی ماما نَقو نَقون گابا نه=مامان نکن خواب نه نکن ... و من تا ساعت 3 شب من اینطوریم دخترم با امشب 5 شبه پستونک نمیخوری یه دارو از عطاری گرفتم و طی یک عملیات انتحاری پستونک رو ردم تو دارو و شما گفتی ای ای و دیگه نخوردی ... و اما موقع خواب آیسا: ماما مه مه مامان:بیارم ؟؟ آیسا:آده مامان:مهمه تلخه الان میرم میارم آبیسا : نه نه نیار ماما نه مه مه ای او او و دستت رو میزاری جلو دهنت و ادا حالت تهوع در میاری الهی قربونت برم خیلی ...
6 شهريور 1393

روزت مبارک آیسای من

سلام به تو.. دخترم من به اضافه ی تو ما می شوم من غزلم تو شعر نابی هنوز شاه بیت غزلم می شوی؟ پرستش نرگس چشمان تو مرا به شرک می برد کفر نمی شود اگر برای من خدا شوی؟ برای قصه های من سوژه ای دختر شاه پریان می شوی؟ دخترم ... برای من بمان روز و شب یقین  بدان ماه و ستاره ی شبم می شوی ... از وقتی اومدی تمام روزهای من روز توست... هر روز برایم با تو روز دختر است... دخترانه برای من دختری میکنی و من غرق در دخترانگیت می شوم و نفس میکشم در هوای دخترانه ی تو خانه مان هم پر شده از عطر دخترانه ات... دختر قشنگم،آیسای عزیزم روزت مبارک دختر زیبای من... و مامان مهناز هم ...
6 شهريور 1393

22 ماهگی خوشمزه(او تیه؟ او تیه؟ای تیه؟

سلام عشق کوچولوی مامان 22 ماهگی مبارکمون باشه... اونقدر تو این ماه خوشمزه شدی که هر چی بنویسم بازم کمه کاش میشد تمام لحظه ها رو ثبت میکردم تا چیزی از قلم نیوفته ولی حیف... اول بگم که تو خونه دیگه پوشکت نمیکنم یعنی اصلا خودت نمیذاری و حتی پی پی رو هم دستشویی میری خیلی شیک و مجلسی کارت رو میکنی و الهی بمیرم با اون پاهای کوچولوت آخه دردم میگیره هی میشینی پا میشی هزار آفرین به دختر خوشگلم تازه وقتی هم میخوایم بریم بیرون  با کلی مشکل پوشکت میکنم ای بابا اَ دش ِ لیلا:تیکه کلام جدیدته بردمت دسشویی  آب قطع شده میگی ای بابا اب گط ماما گُمَم=وقتی کاری رو تنهایی بخوای انجام بدی (مامان خودم) الان 3 روزه از خواب که بی...
1 شهريور 1393

هیس گابا....

سلام دوباره سلام عشق کوچولوی من... دلم نیومد این پست رو اختصاصی نکنم... الان یه مدتی هست که تو خونه دایی جون رضا راه میره میگه گابا... من یه وقتایی سَر نماز گابا... مامان در حال آشپزی و بعضی وقتها کنارشم میبینم زمزمه میکنه گابا بابا مَمَد از در میاد میگه آآآآآآآآآآآآآاای جوجوی بابا گابا  و بابا علی که وقتی شما گابا رو به کار بردی نبوده اما براش تعریف کردم تا زنگ میزنه میگه دخمل بابا گابا و اما ماجرای گابا: رو مبل دراز کشیدی میگی ماما ماما مَ گابام(من خوابم) هیس دادو ایضا گابا=دایی جون رضا خوابه الهی فدای تو بشم با این حرف زدنت آخه و الان آدا گابا  در قلب خدا گابا... ...
18 مرداد 1393