22 ماهگی خوشمزه(او تیه؟ او تیه؟ای تیه؟
سلام عشق کوچولوی مامان 22 ماهگی مبارکمون باشه...
اونقدر تو این ماه خوشمزه شدی که هر چی بنویسم بازم کمه کاش میشد تمام لحظه ها رو ثبت میکردم تا چیزی از قلم نیوفته ولی حیف...
اول بگم که تو خونه دیگه پوشکت نمیکنم یعنی اصلا خودت نمیذاری و حتی پی پی رو هم دستشویی میری
خیلی شیک و مجلسی کارت رو میکنی و الهی بمیرم با اون پاهای کوچولوت آخه دردم میگیره هی میشینی پا میشیهزار آفرین به دختر خوشگلم تازه وقتی هم میخوایم بریم بیرون با کلی مشکل پوشکت میکنم
ای بابا اَ دش ِ لیلا:تیکه کلام جدیدته
بردمت دسشویی آب قطع شده میگی ای بابا اب گط
ماما گُمَم=وقتی کاری رو تنهایی بخوای انجام بدی (مامان خودم)
الان 3 روزه از خواب که بیدار میشی یک نفس حرف میزنی اکثرش نامفهوم ولی در باره تمام وسایلت حرف میزنی و باید بشینم وبه رونت و چشمامو گرد کنمک واست که یعنی راست میگی تازه وقتی ازت میپرسم راست میگی بعضی وقتاش میگی نه بعضی وقتا هم آده
و راه میری و میپرسی :ماما او تیه؟ ماما ای تیه؟
مامان او چی؟وقتی رنگی رو میخوای ازم بپرسی
مامان الهی قربونت برم که خیلی خوشگل حرف میزنی
بازم معضل همیشگی و آوردن وسایل تو دستشویی که جدیدانا چون واسه پی پی کردنم میری دستشویی مدتی طول میکشه کتاب هم با خودت میاری و کلی میخونی و خیلی جالب اینکه تو دستشویی خیلی شعر میخونی و شعر یه توپ دارم رو دارم بهت یاد میدم(تو دستشویی)
ماما دَمین دارم=مامان شمشیر دارم
کی خریده ؟اِ بابا
بابات کجاست؟دَفد کا(رفت کار
مامان تازه گوشی خریده اکثر اوقات میگی ماما نه نه دَش نه اِ دایی(این اِ که میگی یعنی یه جوری مالکیت رو میرسونی)
خیلی به نقاشی علاقه داری در روز شاید به جرات بگم 3 تا 4 ساعت رو نقاشی میکشی یا کتاب واست میخونم و تمام چیزایی رو که واست میخونم بعدش که ازت میپرسم درست تجزی تحلیل میکنی و توضیح میدی(البته 4 ساعت در روز یک دم نه ها کلا در روز4 ساعت)
یه بازی بامزه اینکه تقلید بازی میکنی با دستات و پاهات حرکات ورزشی انجام میدی و ما رو مجبور میکنی که مثل شما تکرار کنیم و از این کار خییییلی لذت میبری خیلی و کلی میخندی و کیف میکنی...منو میگی چاقولی
یه بازی دیگه اینکه منو میزنی (الکی)من گریه میکنم(الکی)
آیسا:ماما تی شُ؟؟؟؟؟=مامان چی شُد؟؟
مامان:آیسا زده
بابا: اَت آیسا(آیسا رو میزنه)
آیسا:ای ای ای(گریه ی الکی)
مامان:آیسا چی شده؟؟؟؟
آیسا: بابا اَت(بابا زده)
مامان :بابا رو اَت میکنه و..... ادامه دارد...( این بازی هرچی بیشتر باشیم بیشتر خوش میگذره)
یه کار بامزه اینکه چشم و ابرو میکشی(آیسا چشم و ابرو بکش)اونقدر خوشگل این کارو میکنی که واسه هر کسی چشم و ابرو میکشی میخوردت
یه کار جالبه دیگه اینکه پاورچین راه میری(بابا یادت داده وقتی میخوای کسی متوجه نشه میگی سسسس و پاهاتو اونقدر بامزه بلند میکنی و میزاری که انگار تمام قندهای دنیا یک جا توی دل من آب میشود...
فعلا هم اینا یادمه عشقم... دوستت دارم
آیسا چشم و ابرو بکش.....
سامیا ر و آیسا
الهی فدات بشم میخوای با بابا بری بیرون یه دقیقه گفتم صبر کن عکس بگیرم اینطوری اشک میریزی
آرمان جونی و آیسا جونم که آرمان خاله یک کمی تب داشت
همیشه شاد بودن رو برات آرزو میکنم
دوستت دارم دخت نازم و من و تو در قلب خداییم...
پ.ن:باز هم معضل شب نخوابی داریم تا دیر وقت بیدار میمونی نمیدونم چی کار کنم
پ.ن 2:با این پستونکت نمیدونم چی کار کنم تا کی میخوای بخوری اصلا چطوری ازت جداش کنم (همین طور داری پاره میکنی و میگی این گَ آ ب=خراب)و یکی دیگه و یکی دیگه و....