باباجی مریض شده
سلام هلیا جون جونی من.دختر نازم 3 روز پیش که باباجی از سر کار اومد گفت پهلوم یک کم خارش داره نگاه کردم دیدم چند تا دونه پاشیده فکر کردیم تبخال شده .هی بهش گفتم برو دکتر نرفت تا دیروز با هم رفتیم .کلی آقای دکتر مارو ترسوند که آبله شده .شما و نی نی در خطر هستید بهش دست نزنید و...... خلاصه خیلی ترسدیم و من کلی گریه کردم .باباجی هم همش میگفت از من فاصله بگیر خدایش خود بابات هم کلی ترسیده بود....اما خدا رو شکر اصلا پیشرفت نکرد و الان تقریبا خوب شده.دختر قشنگم خیلی دعا کردم که شما طوریتون نشه و سالم بیای تو بغلم.همش واست آیت الکرسی میخونم...لفطا لفطا لفطا تپلی و سالم بیا دنیا مامانی خیلی واسه شما درد کشیده خیلی دوستت داریم هم من هم باباجونیت.عاشقتیم راستی یه زیر دکمه ناز هم واست خریدیم...تمام زندگیمون واسه شماست جوجویی مامان.ماچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ از لبای کدوییت که مثل لبای باباجیته