چند قدم تا بهار با آیسا و جوجه ها
تو کار دستی خدایی... سلام عشق کوچولوی من ... فدات بشه مامان که دیر به دیر میام چونکه شما نمیزاری خوب تو خونه خودمون خوب میخوابی اما اینجا همش ورج و وورجه میکنی عشقققققققققققققم... آیسا جونم موهای قشنگتو کوتاه کردم که از این بابت خیلی ناراحت شدم یعنی بردمت آرایشگاه قرار بود فقط چتری هاتو کوتاه کنم که نمیدونم چرا وقتی دست آرایشگر رفت پشت موهات من لال شدم الانم که یادم می افته غصه میخورم ببخشید اما خیلی بامزه شدی عشقم الهی بمیرم که فقط اشکات مثل مروارید میافتاد پایین و تا قیچی کنار گوشت می اومد میگفتی گٌ گٌ... عشق مامان بازم شرمنده... با مامان مهخناز و خاله نازی رفتیم بارزار و خاله نازی واست جوجه خرید و شما کلی ذوق کردی تا او...
نویسنده :
مامانی
14:37