تقدیم به بهترین دوستم بی خداحافظی...
خداحافظی بوق و کرنا نمی خواهد...
خداحافظی
دلیل،
بحث،
یادگاری،
بوسه،
گریه،...
خداحافظی واژه نمی خواهد،
خداحافظی یعنی در را باز کنی و چنان کم شوی از این هیاهو که شک کنند به چشمهایشان...
به خاطره هایشان،
به عقلشان،
وسوال بَرِشان دارد
که به خوابی دیده اند تو را تنها؟!!
یا توی سکانسی از فیلمی فراموش شده...خداحافظی یعنی...زمان را به دقیقه ای پیش از ابتدای آشنایی ببری و دستِ آشناییت را پیش از دراز کردن در جیبهایت فرو کنی و رد شوی از کنار این سلامِ خانمان سوز...
خداحافظی...
"خداحافظ"نمی خواهد...
پس بی خداحافظی برای یکی از بهترین دوستانم الهه ی عزیزم...
بار اولی که اومدم ایلام رو خوب یادم هست و اولین سلام و گرمای نگاهت و شیرینی خنده هات..
اولین مهمونی رو هم خوب به یاد دارم واااااای...اولین باری که اومدم سالن...
ببین همه ی اولین هام با تو شروع شده...
دوست خوبم برای تمام لحظاتی که با هم داشتیم ازت ممنونم ،برای تمام لحظات نابمان...
و دلم تنگ میشود برای خنده های تو سرویس آقای فتاحان...
برای روزهای سرد تمرین...
برای تمام شبهای چغاسبز...برای مثلث سبز ...
حتی برای خواسته...(خودت میدونی)...
هستی عزیزم دلم برای تو هم پَر میکشد و از صمیم قلب براتون خوشحالم ...
امیدوارم همیشه ی همیشه شاد باشید و هر جا که باشید یادتون در قلب من هست
دوستتون دارم...
به امید روزهای قشنگ...