مامان صیدا چی بود!!!؟؟؟؟
چند وقتی هست درگیر این قضیه هستم با شوما...
داریم نقاشی میکشیم من و شما... مامان صیدا چیه؟
من:هیچی مامان صدای باده
آیسا:مامان من میترسم
من:از چی مامان و من عاجز که شکل باد رو چطوری واست بکشم که ازش نترسی یه نقاشی فصل برات کشیدم میبرمت کنار اون نقاشی و برات فصل پاییز رو توضیح میدم و شما میگی مامان باد ترس نداره و دوباره صدای باد..مامان من میترشم منو بَ بَل کن
داریم با هم خاله بازی میکنیم تو اتاقت...
آیسا صیدا چیه مامان؟؟؟
من:مامان جون صدا مامان ماهان(آشپزخونه واحد بغلی تو اتاق خواب شماست)داره ظرف میشوره
آیسا:مامان من میترسم به مامان ماهان بگو ظرف نشوره
و من مثل مامانای روشنفکر در خونه همسایه رو زدم و آیسا رو دادم که آشپزخونشون رو نشونش بدن که ترسی در کار نیست ...
و آیسا با زهم حواست به تمام صداهای دورو برمون هست...
پ.ن:»فکر کنم کارم زیاد جالب نبود آخه مامان ماهان بنده خدا زنگ زده کلی معذرت خواهی که ببخشید صدا های بلند میاد...(نه که از خونه ما صدای بلند نمیره)...
پ.ن: و من و تو در قلب خداییم...