آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

آخرای اسفند...

1393/12/24 18:07
نویسنده : مامانی
842 بازدید
اشتراک گذاری

شَنام عَلَی چوم...

سلام علیکم عشق کوچولوی مامان الهی قربون سلام کردنت برم قربون احوالپرسی کردنت عزیز مامان...

با اجازت چند وقتی هست تعطیلات نوروزی من و شما شروع شده و ما اومدیم همدان.تو این چند هفته خیلی به ما خوش گذشته و فقط دوری از باباجی اذیتمون میکنه که ایشالا چند روز دیگه ایشون هم میاد. برا عید  به امید خدا طبق معمول هر سال میریم شیراز و البته امسال 2تامهمون عزیز هم داریم دایی دون ایضا و آذر دون  محبت

1.نونا مریضه...سبز

موقع ناهار سر سفره خونه مامان مهناز.1

همه در حال غذا خوردنیم

آیسا :مامان مهناز پاشو بریم  بازی بِدونیم

دایی جون:نه آیسا جون مامان هنوز غذا نخورده صبر کن غذاش تموم بشه

آیسا:من نِمیدَم که نونا می ده.(این در حالیه که نونا تو بغل شماست و دستش رو داری میزنی رو شونه مامان مهناز دست نونا رو) مامان مهناز ببین مریضه پاشو بریم آمپول بزنیم و بند وصل کنیم(بند منظور همون سِرُم هستش)

و این داستانه همیشگی شماست و نکته داستان اینه که مامان مهناز خیلی خوشحالن چون بعد از صرف غذا دیگه کاری به آشپزخونه ندارن.بغلبوس

 

2.من دونا دالَم...عینک

آیسا:بابا ممد توجا میری؟

بابا:سر کار

آیسا :بابا ممد میخوای بری تو خط(سر خط تاکسی)

بابا:بله جوجووووی بابا

آیسا: خوب منم بِبَر.من دوتَره خوبی ام .من دونا(گناه) دالم  کنایه از دلسوزی کردن.من غوشه میخورم(غصه )منو ببر تاب تاب عباشی ببر تو خط عمو مجید و ببینم .عمو مجید ناژه . دوشش دالمهیپنوتیزم

بابا :مامان آیسا رو آماده کن بریمخندونکمحبتخنده

 

3.من غَدا...

شب ساعت 11و نیم (از وقتی اومدیم همدان تقریبا خوتبت بهتر شده دیگه تا 12 یا خیلی طول بکشه 12 و نیم خوابی)

مامان من غَدا میخواااام.

من:باووووووشه.

در حال غذا خوردن :بابا ممد پاشو غدا بوخور

من:مامان جون بابا خوابه

آیسا:من بی ادبم؟من دوتَره خوبی ام. بابا ممد منو دوشش داره.مامان نگو مامان دون بگو آیسا دون بگو بله آیسا دون خوب بابا ممد من دونا دالم (گناه).بابا مممممممممممممد

من:گریه

بابا ممد:خواب آلود

مامان مهناز:بغل

 

4.من شَنام نمیدم(سلام)کچل

زنگ در خونه رو میزنن

آیسا:من باز بِدونم

کیه؟شوما کی هستید؟خوب مامان مهنازم میاد پایین .مامان لِلام ایداس اَنان میام(مامان لیلا اینجاست الان میام)

مامان داره میره پایین

آیسا:منم میرم مغاژه.من شَنام نمیدم به خاله ها

من:چرا مامان پس نرو

آیسا:نه من دوتَره خوبی ام میدَم شَنام خاله ها شما بی ادب نیشین

حالا پایین تو مغازه...

آیسا:من ایندادو(اینجا) شَنام بِدم؟ خاموم این لباسه 100 تومنه خاموم من قَبه ای دوش ندارم(رنگ قهوه ای) من گِمز دوش دالم آبی و شَبز دوش دالم.

وبه یکی از مشتری ها  میگی تو بی ادبی...قهرشاکی

چرا؟؟؟؟؟؟؟سوال

 

میخوام بِرم توه(کوه)...شیشار خاخو(شکار آهو و شعری که بابا محمد یادت داده.:

آیسا جون  توتَنده من تو(تفنگ من کو)؟؟؟

الان8 تا شعر شیک حفظ هستی دختر باهوشم.محبتبغلمحبتبوسبوس

موقع نماز خوندن بابا محمد

وقتی یک کمی برف اومد و شما آدم برفی درست کردی و جوجه

اینم آمپوله بند دار

اینم هدیه های آذر جون  دستشون درد نکنه

پ.ن:نونا اسم عروسک شماست که خیلی دوستش داری اگه قیلا گفتم الان یادم نیست ببخشید دوباره شد

و منو تو در قلب خداییم.

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)